loading...
اجتماع
امیرحسین حسین زاده بازدید : 4 یکشنبه 14 مهر 1392 نظرات (0)

موضوع بحث سلسله مقالاتی که از این پس در معرض مطالعه اهل نظر قرار می گیرد به بررسی زندگی اجتماعی آدمیان از نظر قرآن می پردازد که در این مقاله از انسان و جامعه و منشأ گرایش انسان به زندگی اجتماعی و مطالب دیگر می پردازد امید است اهل مطالعه از آن بهره لازم را ببرند.

تردیدی نیست که انسان موجودی اجتماعی است و در جمع زندگی می کند. گرچه ممکن است کسی در یک دیر یا صومعه زندگی انفرادی داشته باشد اما این زندگی، انسانی یعنی مسئولانه نخواهد بود.

زیرا زندگی ای انسانی است که در آن آدمی بکوشد تا دیگران را هدایت کند و یا اگر جاهل است از دیگران بیاموزد و اگر عالم است به دیگران تعلیم دهد، در حالت ضلالت از راهنمایانی هدایت جوید و در حالت هدایت. هادی گمراهان گردد. اگر تهیدستی را دید در صورت توانمندی او را یاری کند و اگر خود تهیدست است. مشکل خود را با استعانت از دیگران رفع نماید، در بیماری به پزشک مراجعه کند و اگر طبیب است خود به بالین بیماری برود و... این گونه امور لازمه زندگی انسانی است که در آن خرد منزوی یا ساکن در دیر و صومعه یافت نمی شود. انسان منزوی گرچه زندگی دارد اما زندگی او، زندگی انسانی به معنای واقعی نخواهد بود.

ناگفته نماند: گاهی افراد فوق العاده ای یافت می شوند که بدون معاشرت با دیگران و یا استمداد از آن ها، به دلیل فوق العاده بودن قادر به تأمین نیازمندی های خود هستند و گاهی افرادی یافت می شود که مادون انسان های عادی می باشند و زندگی آن ها در حد زندگی حیوانی است اما این دو دسته یکی به لحاظ عظمتش و دیگری به خاطر دنائتش از موضوع بحث و مطالعه خارج هستند، زیرا آن از حد طبیعی خارج اند، اما عموم انسان ها اگر بخواهند زندگی انسانی داشته باشند که از زندگی حیوانی برتر باشد و همگام و هماهنگ با زندگی عادی انسانی لازم است با هم زندگی کنند و از تعاون و همکاری همدیگر برای رفع نیازهای خود بهره مند شوند. با توجه به مطالب مطرح شده زندگی اجتماعی و اجتماعی زیستن یک امر روشن و بدیهی است.

منشأ گرایش انسان به زندگی

جمعی

اگر انسان موجودی اجتماعی است و به ناچار در اجتماع زندگی می کند این سؤال مطرح می شود که منشأ گرایش به زندگی اجتماعی و جمعی چیست؟ آیا او بطبع خود متوحّش است و با دیگران می جوشد و همگام می شود تا از آن ها نفع ببرد یا طبعاً متمدن است و با دیگران می جوشد تا آن به آنها نفع برساند در این مسئله اختلاف عمیقی است که مبنا در زندگی اجتماعی چیست؟ در این رابطه سه مبنا وجود دارد.

1ـ انسان متمدن و مدنی بالطبع است، گروهی انسان ها را متمدن بالطبع می دانند و می گویند انسان دارای طبیعت تمدن گراست و از این روست که وی طالب زندگی جمعی است.

2ـ انسان مستخدم بالطبع است. استاد علامه طباطبایی در چندین موضع از تفسیر ارزش مند المیران انسان را مستخدم بالطبع می داند و نظریه متمدن بودن بالطبع انسان را مورد نقد قرار می دهد و می گوید: آدمیان می کوشند تا از دیگران بهره گیری نماید، اما چون می بیند دیگران نیز مانند سودجو هستند و در صدد بهره برداری از او بر می آیند، و تن به قانون مشترک می دهد، پس با پذیرش آن حدود سودجویی از یکدیگر را مشخص و محدود سازند و به برخورد و در نهایت نابودی یکدیگر پردازند.

بر اساس این دیدگاه، انسان بالطبع متمدن و فرشته خوی نیست، انسان طبعاً جمعی زندگی می کند امّا تمدن طبیعی او نیست یعنی مدنیت اگر بمعنای دین داری یا تمدّن باشد انسان به این معنا مدنی بالطبع نیست. اما اگر به معنای شهرنشینی باشد، انسان مدنی بالطبع است. زیرا او مستخدم بالطبع است و طبیعت استخدام گری وی او را به سمت زندگی اجتماعی می کشاند و اگر انسان بالطبع مدنی می بود خواه به معنای دین دار و خواه متمدن می بایست اکثر آن ها، عادل، عالم و عاقل می بودند، در حالی که چنین نیست. انسان مستخدم بالطبع است و می خواهد دیگری را به خدمت بگیرد او بالطبع دیگران را استثمار و استعمار می کند و این استثمار و استعمار زیر پوشش استخدام است، اما چون می بیند دیگران نیز با همین سلاح به میدان آمده اند، ناچار به حکومت قانون تن در می دهد در غیر این صورت به طور طبیعی انسان قانون پذیر نبوده و علاقمند به قانون نیست.

3ـ انسان مستخدم بالطبع و مدنی بالفطرة است، بر اساس این دیدگاه انسان نه مانند فرشته اند تا نافرمانی خدا از آن ها صادر نشده و امر الهی را معصیت نکنند «لایعصون اللّه ماامرهم»(1) و نه مانند حیوان و بهایم اند که همّت او و نهایت اهتمامش شکمش باشد (نعمته بطنه) بلکه دارای دو جهت است یکی حیثیت طبیعی او که ذات اقدس اله آن جهت را به طبیعت، طین، حمأمسنون و گل ولای اسناد داده است و فرمود: «انی خالق بشراً من صلصال من حمأمسنون»(2) همانا بشری را از گلی خشک سیاه و بدبو شده خلق می کنم و فرمود: «اذ قال ربک للملائکة انی خالق بشراً من طین»(3) به خاطر بیاور هنگامی را که پروردگارت به ملائکه گفت: من بشری را از گل می آفرینم و دیگری حیثیت فرشته منشی که خداوند سبحان آن را به خود اسناد می دهد و می فرماید: «فاذاسوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین»(4) هنگامی که آن را نظام بخشیدم و از روح خود در آن دمیدم برای او سجده کنید و نیز فرمود: «الذی احسن کل شی ء خلقه و بدأ خلق الانسان من طین ثم جعل نسله من سلالة من ماء مهین، ثم سوّاه ونفخ فیه من روحه وجعل لکم السمع والابصار و الافئدة قلیلاً ما تشکرون»(5) خدای سبحان همان است که هرچه را آفرید نیکو آفرید و آغاز آفرینش انسان را ازگل قرار داد، سپس نسل او را از عصاره ای از آب ناچیز و بی قدر خلق کرد، بعد اندام او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید و برای شما گوش ها و چشم ها و دل ها قرار داد، اما کمتر شکر نعمت های او را بجای می آورید.

در آیه اول سخن از افاضه روح الهی به «حضرت آدم» و در آیه دوم به «نسل او» است و در افاضه روح بنی آدم بین آدم و فرزندان او فرقی وجود ندارد. زیرا خدای سبحان پس از خلق نسل انسان از نطفه و تسویه دستگاه بدنی او از روح خود به وی اعطاء می کند بنابراین انسان اعم از آدم و نسل او همه دارای دو حیثیت هستند. از جنبه طبیعت یعنی حمأمسنون و طین بالطبع استثمارگر و استخدام گر است اما روح او مدنی بالفطره است مادامی که اسیر طبیعت نگردد و اگر در جهاد اکبر، روح او اسیر طبع و طبیعت او گردد، متوحّش بالطبع می شود و همه هوشمندی و فرزانگی های فطری را در خدمت آن قرار می دهد. به طور خلاصه چون انسان دائم در حال جهاد اکبر است باید در جامعه زندگی کند و این گرایش به جامعه فطری اوست یعنی فطرت وی او را به دین داری و تمدن فرا می خواند گرچه به لحاظ طبیعت خویش مستخدم باشد.

قرآن و زندگی اجتماعی

آیاتی از قرآن ناظر به زندگی اجتماعی آدمیان است از جمله آن ها:

1ـ «یا ایهاالناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم انّ اللّه علیم خبیر»(6) ای انسان ما شما را از زن و مرد آفریدیم و شما را شعبه شعبه و قبیله قبیله قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید. با کرامت ترین شما نزد خدا باتقواترین شماست، خدای سبحان به حق دانا و خبره است.

این آیه مشتمل بر سه بخش است.

بخش اول می فرماید: همه انسان ها از یک زن و مرد آفریده شده اند و از این جهت امتیازی بین آحاد امت و افراد جامعه نیست.

بخش دوم: هیچ جامعه بر جامعه دیگر برتری و فخر ندارد و گروه بندی هایی نظیر عرب و عجم و قریش و ایرانی و مصری و غیره سند شرافت و نشانه برتری و افتخار نیست. اختلاف زبان ها، رنگ ها، پیدایش اقوام و قبائل و عشایر، شناسنامه ای طبیعی برای معارفه است. بر این اساس نه سفیدبودن برگ های شناسنامه موجب فخر و مباهات است و نه سیاه بودن آن مایه وهن است.

بخش سوم: اصل نهایی و اساسی را در کرامت ذکر می کند و می فرماید: ملاک برتری و کرامت در پیشگاه خدا تقوا است. در این آیه اصل زندگی اجتماعی تثبیت شده است زیرا فرمود: ما شما را عشیره، عشیره و قبیله قبیله قرار دادیم نه این که شما آحاد و افراد باشید.

2ـ «اهم یقیمون رحمة ربّک نحن قسمنا بینهم معیشتهم فی الحیوة الدنیا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات لیتخذ بعضهم بعضاً سخریا و رحمة ربّک خیر مما یجمعون»(7) آیا آن ها رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند ، ما معیشت آنها را بین آنان در حیات دنیا تقسیم می کنیم و بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را تسخیر و با هم تعاون کنند و هم دیگر را خدمت نمایند. رحمت پروردگارت از تمام آن چه گردآوری می کنند برتر و بهتر است.

از این آیه استفاده می شود که تقسیم ارزاق نیز مانند مقامات معنوی از قبیل: رسالت و نبوت تنها به دست ذات اقدس اله است، او استعدادها و روزی ها را تقیسم کرده است تا هر کس به دیگری نیازمند باشد و از این طریق جامعه شکل بگیرد. خدای سبحان همه خصوصیات و ارزاق را به گروه خاصی نداده است بلکه اموال و صفات، قدرت ها و خلاقیت ها را تقسیم نموده است تا انسان ها یکدیگر را تسخیر نمایند ولی تسخیر آن ها متقابل است و نه یک جانبه. زیرا زندگی انسان یک زندگی دست جمعی است و اداره این زندگی جز از طریق تعاون و خدمت متقابل امکان پذیر نیست. بر اساس این تسخیر متقابل یک پزشک به باربر نیاز دارد تا بار او را جابجا کند و همین طور بار بر اگر بیمار شد، پزشک لباس کار پوشیده، در بالین او حاضر می شود تا او را معالجه نماید.

در تسخیر متقابل هیچ کس بر دیگر فخری ندارد، همانگونه که داد و ستد بین فروشنده و خریدار یک کار متقابل بدون فخر است. در تمام شؤون اجتماعی بین افراد جامعه یک دادوستد و تسخیر متقابل بدون فخر وجود دارد.

همین نفی فخر در کریمه: «فاستجاب لهم ربّهم انّی لااضیع عمل عاملٍ منکم من ذکرٍ او انثی بعضکم من بعضٍ...(8)؛ پس، پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد(و فرمود که:) من عمل هیچ صاحب عملی از شما را، از مرد یا زن، که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم...». نیز مطرح شده که می فرماید: همه شما اجزای یک اصول و بمثابه، خاک های یک معدن و آب های یک چشمه هستید هیچ فرقی بین آحاد شما نیست، ظاهر جمله «بعضکم من بعضٍ» که در چند موضع از قرآن آمده همین است.

نقش وحی و رسالت در شکوفایی

جوامع بشری

جوامع انسانی همواره یک سیر تکاملی داشته و دارد. حیثیّت اجتماعی انسان، مانند سایر حیثیّت ها و خواص او، پدیده ای است که ذات اقدس اله از ابتدا آن را متکامل نیافریده، بلکه همانند سایر خواص روحی و پدیده های انسانی، به تدریج رشد می کند و از نظر کمّی و کیفی کامل می شود و چنین نیست که به یک باره یک جامعه چند میلیونی عالم کامل خلق شده باشد.

پس حیثیّت اجتماعی انسان چه از جهت کمی و چه از جهت کیفی رشد تدریجی دارد.

خانواده اوّلین هسته تشکیل

جامعه

رشد تدریجی کمّی جامعه از خانواده آغاز و به ارحام نزدیک و دور و بعد به عشیره سپس به قبیله و آنگاه به قوم و بعد به روستا و شهر توسعه می یابد.

قرآن کریم در تبیین ریشه های پیدایش اجتماع می فرماید:

«و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّةً و رحمةً انّ فی ذلک لآیات لقومٍ یتفکّرون؛(9) و از نشانه های او اینکه از (نوع) خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید، و میانتان دوستی و رحمت نهاد، آری، در این (نعمت) برای مردمی که می اندیشند قطعاً نشانه هایی است». اوّلین ریشه طبیعی برای تشکیل یک جامعه کوچک در انسان همسر خواهی است.

مودّت و رحمت دو رکن اساسی

در استحکام خانواده

تشکیل خانواده دو عامل و رکن مهم دارد که آن مودّت و رحمت است، بالا بودن میزان مهریّه و جهیزیّه و مانند آن، هرگز عامل اصیل برای تشکیل و استحکام خانواده نیست.

این دو عامل مهم یکی دوستی عاقلانه نسبت به یکدیگر و دیگری گذشت مهربانه از لغزش های همدیگر است.

مودّت: تشکیل خانواده اگر بر اساس غریزه باشد دیرپا نیست زیرا هرچه بر سن زوجین افزوده گردد، غریزه همسرخواهی ضعیف تر می شود، و پایه زندگی غریزی سست تر می گردد، و در نتیجه خانواده فرو پاشیده تر می شود اما اگر دوستی بر اساس عقل باشد، با افزایش سن شوهر و همسر، تجارب عقلی قوی تر می شود و پایه زندگی عقلی قوی تر می گردد و در نتیجه خانواده صمیمی تر و گرم تر و محکم تر می شود.

رحمت: رسیدگی به نیازهای عاطفی طبیعی یکدیگر، عامل اصیل دوم در تأسیس و دوام خانواده است، و از طرف دیگر غیر از حضرات معصومین (علیهم السلام) افراد عادی بدون لغزش نیستند، گرچه بر اثر اختلاف سلیقه باشد، بنابراین برای استحکام اساس خانواده راهی جز گذشت رئوفانه از اشتباهات یکدیگر نیست. این دو رکن که مودّت مجعوله الهیّه و رحمت مجعوله الهیّه است اساس خانواده را می سازد و در چنین خانواده ای فرزندی به بار می آید که خداوند سبحان به او می فرماید:

«امّا یبلغنّ عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما افٍّ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریماً و اخفض لهما جناح الذّلّ من الرّحمة و قل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً؛(10) هرگاه یکی از آن دو، یا هردوی آنها، نزد تو به سنّ پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! وبالهای تواضع خویش را از محبّت و لطف، در برابر آنان فرو آر! و بگو: پروردگارا! همانگونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند. مشمول رحمتشان قرار ده!».

فرزندی که به پدر و مادر اف نمی گوید بلکه با سخن کریمانه با آن ها برخورد می کند و بال ذلّت و مهربانی و رحمت را برای آنها می گستراند و یا دستور می دهد نسبت به یکدیگر به معروف معاشرت داشته باشند. از این رو می فرماید:

«و عاشرو هنّ بالمعروف؛(11)و با آنها بشایستگی رفتار کنید». و اگر بر اثر اختلاف سلیقه ادامه زندگی مشترک مقدور نبود، می فرماید: یا در کمال احسان باهم زندگی کنید و همسر را نگاهدارید، یا درکمال ادب و احسان او را آزاد کنید:

«الطّلاق مرّتان فامساکٌ بمعروفٍ او تسریحٌ باحسانٍ؛(12) طلاق (رجعی) دوبار است. پس از آن یا باید زن را بخوبی نگاهداشتن، یا بشایستگی آزاد کردن».

«معاشرت و امساک به معروف» و «تسریح به احسان» مانند ملات نرم و رقیقی است که در درون همه این گردونه ها هست، چون آن دو رکن اصلی عامل تشکیل خانواده است، آنگاه پدر و مادر نسبت به فرزندان و نیز فرزندان نسبت به آنان و همچنین زن و شوهر نسبت به یکدیگر، در همان مدار صفا و وفا زندگی می کنند. اسلام این جامعه کوچک بنام خانواده را زمینه رشد و گسترش جامعه بزرگ قرار می دهد و پس از آن مسئله ارحام مطرح می شود که درباره آن دستور تقوا داده شده است:

«و اتّقوا اللّه الّذی تسائلون به والارحام؛(13) و ازخدایی که به (نام) او از همدیگر درخواست می کنید پروا نمایید، و زنهار از خویشاوندان مبرید» مسئله رعایت ارحام در اسلام به قدری مهمّ است که ذات اقدس اله همانگونه که گرامی داشت پدر و مادر را در کنار گرامی داشت خود یاد می کند و به تکریم آنان بها می دهد: «ان اشکرلی و لوالدیک؛(14) شکر گزار من و پدر و مادر باش» درباره ارحام نیز، به خاطر اهمّیت آن، می فرماید از خدا و ارحام بپرهیزید: «و اتّقوا اللّه الّذی تسائلون به والارحام» در یک آیه می فرماید: «خدا و پدر و مادر» و در آیه دیگر سخن از «خدا و ارحام» دارد و این برای ارج وافر نهادن به اساس خانواده است.

یکی از اموری که خداوند امر به وصل و پیوند آن فرمود مسئله رحامت است و اگر کسی با خویشاوندان قطع رابطه کرد به حکم آیه شریفه:

«والّذین ینقضون عهد اللّه من بعد میثاقه و یقطعون ما امر اللّه به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولئک لهم اللّعنة و لهم سوء الدّار؛(15) و کسانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن فرمان داده می گسلند و در زمین فساد می کنند، برایشان لعنت است و بدفرجامی آن، سرای ایشان است».

مشمول لعنت الهی است پس خداوند متعال چه در جانب اثبات و چه در جنبه سلب، ارکان خانواده و ارحام را مستحکم کرد زیرا هم دستور به صله ارحام و پیوند بستگان نسبی را صادر کرد، و هم فرمان پرهیز از قطع آنها را نازل نمود، و هنگامی که جریان عشیره «داخله رحامت شکل گرفت آنگاه حقوق مالی متقابل نیز بین آنان قرار داد، مثلاً: ارث را تا طبقه سوم مقرّر نمود و ارحام را در غنیمت ها و همچنین در غرامت ها شریک کرده، فرمود: اگر کسی از روی خطا خلافی مرتکب شد دیه بر عاقله او است چون همه آنان را در ساختار خاندان یک واحد می داند و همه را در مسائل حقوقی نیز سهیم کرده است، قانون ارث، دیه بر عاقله،صله رحم و مانند آن یک جامعه کوچک را در احکام حقوقی و عاطفی و تربیتی به هم پیوند داده این جامعه های کوچک خانواده که در کمال صفا و صمیمیّت زندگی می کنند جامعه بزرگتری را تشکیل می دهند که آن نیز خردمند و رئوف و مهربان است. قرآن کریم در مورد رسیدگی به مسائل ارشادی و اخلاقی نیز در آغاز از خانواده شروع می کند:

«یا ایّها الّذین آمنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً و قودها النّاس و الحجارة(16)؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، خودتان و کسانتان را از آتشی که سوخت آن، مردم و سنگهاست حفظ کنید».

و پس از آن درباره عشیره دستور انذار می دهد: «و انذر عشیرتک الاقربین؛(17) و خویشان نزدیکت را هشدار ده».

و سپس دستور: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین؛(18)پس آنچه را بدان مأموری انجام ده و از مشرکان روی برتاب». را دارد.

ابتدا می فرماید: ای مردم خود و افراد خانواده تان را از آتش نجاب بدهید، که این دستور اصلاح تهذیب ارشاد و تربیت است، بعد به پیامبر اکرم(ص) به عنوان اسوه می فرماید: بستگان نزدیک و ارحام و قبیله ات را رعایت کن، و آنها را از عذاب الهی بیمناک کن، آنگاه نوبت به افراد دیگر جامعه می رسد، پس اگر جامعه های کوچک به نام خانواده، در کمال نزاهت تربیت شدند و به جامعه بزرگ پیوستند جامعه بزرگ نیز که از این آحاد وارسته تشکیل می شود جامعه متمدّن و متشکّلی خواهد بود.

آیاتی که در این فصل مورد بحث قرار گرفت نشان می دهد نموّ تدریجی جامعه از خانواده و زن و شوهر و اولاد شروع و به ارحام و عشیره و سپس به جامعه بزرگ می رسد.

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

1. سوره تحریم، آیه 6.

2. سوره حجر، آیه 28.

3. سوره ص، آیه 71.

4. همان، 72 و سوره حجر، آیه 29.

5. سوره سجده، آیه 9.

6. سوره حجرات، آیه 12.

7. سوره زخرف، آیه 32.

8. سوره آل عمران، آیه 195.

9. سوره روم، آیه 21.

10. سوره اسراء، آیه 23.

11. سوره نساء، آیه 19.

12. سوره بقره، آیه 229.

13. سوره نساء، آیه 1.

14. سوره لقمان، آیه 14.

15. سوره رعد، آیه 25.

16. سوره تحریم، آیه 6.

17. سوره شعراء، آیه 214.

18. سوره حجر، آیه 94.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 7
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 2
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 20
  • بازدید کلی : 87
  • کدهای اختصاصی

    
    کد موزیک
    خودت خواستی که من مجبور باشم برم جایی که از تو دور باشم تو پای منو از قلبت بُریدی خودت خواستی که من اینجور باشم خودت خواستی که احساسم بشه سرد خودت خواستی نمیشه کاری ام کرد می دیدم دارم از چشمات می افتم مدارا کردم و چیزی نگفتم برام بودنِ تو بازی نبود و به این بازی دلم راضی نبود و از اول آخرش رو می دونستم تو تونستی ولی من نتونستم برات بودنِ من کافی نبود و حقیقت اینکه می بافی نبود و دارم دق می کنم از درد دوری می خوام مثل تو شم، اما چه جوری؟ پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول جمعه ۱۴ تیر ۹۲ ۱۳:۱۴ #6 ali ali آنلاین نیست. کاربر سایت ali آواتار ها آخرین بازدید پنجشنبه ۳۱ مرداد ۹۲ [ ۲۲:۳۰] محل سکونت اهل تهرانم ، روزگارم بد نیست نوشته ها 490 امتیاز 2,421 سطح 1 Points: 2,421, Level: 1 Level completed: 99%, Points required for next Level: 0 Overall activity: 0% دستاوردها: OverdriveCreated Blog entryRecommendation First ClassThree Friends1000 Experience Points نوشته های وبلاگ 2 سپاس ها 60 سپاس شده 73 در 42 پست اهدای 10 امتیاز به کاربر / Point Value: 10 کل مدال ها: 1 تعداد امتیازات: 10 کد آهنگ خواب و بیداری از احسان خواجه امیری خواب و بیداری کد HTML:

    
    کد موزیک
    تو رو دیدم نفسم بند اومد دل من یکدفعه یک حالی شد نمی دونم که هوا سنگین بود یا زمین زیر پاهام خالی شد من به چشمای خودم شک کردم این همه میشه مگه زیبایی؟ مثل تو وقتی تو خوابا هم نیست نمیشه حتی بگم رویایی نمیشه حتی بگم رویایی به خودم اومدم و حس کردم تو بهشتم اما این دنیا بود تو زمان گم شدم و هر لحظه مث یه خاطره از فردا بود من هنوزم به چشام شک دارم تو هنوزم با منی، اینجایی اگه بیداریه من دیوونه م اگرم خوابه که تو رویایی من به چشمای خودم شک کردم این همه میشه مگه زیبایی؟ مثل تو وقتی تو خوابا هم نیست نمیشه حتی بگم رویایی نمیشه حتی بگم رویایی من به چشمای خودم شک کردم این همه میشه مگه زیبایی؟ مثل تو وقتی تو خوابا هم نیست نمیشه حتی بگم رویایی نمیشه حتی بگم رویایی پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول جمعه ۱۴ تیر ۹۲ ۱۳:۱۶ #7 ali ali آنلاین نیست. کاربر سایت ali آواتار ها آخرین بازدید پنجشنبه ۳۱ مرداد ۹۲ [ ۲۲:۳۰] محل سکونت اهل تهرانم ، روزگارم بد نیست نوشته ها 490 امتیاز 2,421 سطح 1 Points: 2,421, Level: 1 Level completed: 99%, Points required for next Level: 0 Overall activity: 0% دستاوردها: OverdriveCreated Blog entryRecommendation First ClassThree Friends1000 Experience Points نوشته های وبلاگ 2 سپاس ها 60 سپاس شده 73 در 42 پست اهدای 10 امتیاز به کاربر / Point Value: 10 کل مدال ها: 1 تعداد امتیازات: 10 کد آهنگ بی کسی احسان خواجه امیری بی کسی کد HTML:

    
    کد موزیک
    دیگه دارم به خودم شک می کنم آخه حرفامو نمی فهمه کسی من که دست دلمو رو می کنم چرا دنیامو نمی فهمه کسی؟ دل من مونده رو دستم، دلی که همه ی دار و ندار آدمه کاش یکی از ته دل به من بگه عاشق این دل صاف و سادمه دیگه دارم به خودم شک می کنم آخه حرفامو نمی فهمه کسی من که دست دلمو رو می کنم چرا دنیامو نمی فهمه کسی؟ آخه من چیز زیادی نمی خوام یه نوازش، یه نگاه مهربون یکی که خودش باشه تا بتونیم واسه همدیگه بمونیم هر دومون دیگه دارم به خودم شک می کنم آخه حرفامو نمی فهمه کسی من که دست دلمو رو می کنم چرا دنیامو نمی فهمه کسی؟ پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول جمعه ۱۴ تیر ۹۲ ۱۳:۱۶ #8 ali ali آنلاین نیست. کاربر سایت ali آواتار ها آخرین بازدید پنجشنبه ۳۱ مرداد ۹۲ [ ۲۲:۳۰] محل سکونت اهل تهرانم ، روزگارم بد نیست نوشته ها 490 امتیاز 2,421 سطح 1 Points: 2,421, Level: 1 Level completed: 99%, Points required for next Level: 0 Overall activity: 0% دستاوردها: OverdriveCreated Blog entryRecommendation First ClassThree Friends1000 Experience Points نوشته های وبلاگ 2 سپاس ها 60 سپاس شده 73 در 42 پست اهدای 10 امتیاز به کاربر / Point Value: 10 کل مدال ها: 1 تعداد امتیازات: 10 کد آهنگ کاش عاشقت نمی شدم از احسان خواجه امیری کد HTML:

    
    کد موزیک
    فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه، مو به مو هیچی رو یاد من نیار اونقد خرابم که نگو بد بودم و بدتر شدم میرم با پاهای خودم میرم نمی دونم کجا آخ...کم آوردم به خدا دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم هر جوری می خواستم نشد از غم یه ذره م کم نشد من موندم و تنهاییام از دنیا هیچی نمی خوام عاقبت منو نگاه! اشتباه پشت اشتباه هر روز عاشقتر شدیم تو عشق خاکستر شدیم سوختیم ولی به آرزومون نرسیدیم فقط گریه، فقط عذاب صد تا سوال بی جواب نه من، نه تو، از عاشقی خیری ندیدیم دلگیرم از دست خودم کاش عاشقت نمی شدم هر جوری می خواستم نشد از غم یه ذره م کم نشد من موندم و تنهاییام از دنیا هیچی نمی خوام عاقبت منو نگاه! اشتباه پشت اشتباه فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه، مو به مو هیچی رو یاد من نیار اونقد خرابم که نگو پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول جمعه ۱۴ تیر ۹۲ ۱۳:۱۸ #9 ali ali آنلاین نیست. کاربر سایت ali آواتار ها آخرین بازدید پنجشنبه ۳۱ مرداد ۹۲ [ ۲۲:۳۰] محل سکونت اهل تهرانم ، روزگارم بد نیست نوشته ها 490 امتیاز 2,421 سطح 1 Points: 2,421, Level: 1 Level completed: 99%, Points required for next Level: 0 Overall activity: 0% دستاوردها: OverdriveCreated Blog entryRecommendation First ClassThree Friends1000 Experience Points نوشته های وبلاگ 2 سپاس ها 60 سپاس شده 73 در 42 پست اهدای 10 امتیاز به کاربر / Point Value: 10 کل مدال ها: 1 تعداد امتیازات: 10 کد آهنگ مُسری از احسان خواجه امیری مُسری کد HTML:

    
    کد موزیک
    چقد خوبه که تو هستی چقد خوبه تو رو دارم چقد خوبه که از چشمات می تونم شعر بردارم تو که دلواپسم میشی همه دلواپسیم میره شاید این واسه تو زوده یا شاید واسه من دیره واست زوده بفهمی من چرا آواره ی دردم واسم دیره از این خلوت به شهر عشق برگردم واسم دیره پشیمون شم چه خوبه با تو شبگردی واست زوده بفهمی که چه کاری با خودت کردی لا لا لا، لا لا لا لا لا لا، لا لا لا نه اینکه بی تو ممکن نیست نه اینکه بی تو می میرم به قدری مُسریه حالت که دارم عشق می گیرم همه دلشوره م از اینه که عشق اندازه ی آهه تو جوری عاشقی کن که نفهمم عشق کوتاهه واست زوده بفهمی من چرا آواره ی دردم واسم دیره از این خلوت به شهر عشق برگردم واسم دیره پشیمون شم چه خوبه با تو شبگردی واست زوده بفهمی که چه کاری با خودت کردی پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول جمعه ۱۴ تیر ۹۲ ۱۳:۱۸ #10 ali ali آنلاین نیست. کاربر سایت ali آواتار ها آخرین بازدید پنجشنبه ۳۱ مرداد ۹۲ [ ۲۲:۳۰] محل سکونت اهل تهرانم ، روزگارم بد نیست نوشته ها 490 امتیاز 2,421 سطح 1 Points: 2,421, Level: 1 Level completed: 99%, Points required for next Level: 0 Overall activity: 0% دستاوردها: OverdriveCreated Blog entryRecommendation First ClassThree Friends1000 Experience Points نوشته های وبلاگ 2 سپاس ها 60 سپاس شده 73 در 42 پست اهدای 10 امتیاز به کاربر / Point Value: 10 کل مدال ها: 1 تعداد امتیازات: 10 کد آهنگ دنیا از احسان خواجه امیری دنیا کد HTML:

    
    کد موزیک
    دنیا ما رو نخواست ما هم نخواستیم بیرون بریم...چرا تو دنیا واستیم؟ بریم یه جا که خورشیدش دروغ نیست اونجا که ماه می خنده، بی فروغ نیست اونجاییکه بی منته زمونه زندگی رو می سازیم عاشقونه اونجاییکه بی منته زمونه زندگی رو می سازیم عاشقونه دنیا حساب کتاب داره، نخواستیم سوال بی جواب دره، نخواستیم غصه داره، عذاب داره، نخواستیم این همه پیچ و تاب داره، نخواستیم دنیا ما رو نخواست ما هم نخواستیم بیرون بریم...چرا تو دنیا واستیم؟ بریم یه جا که خورشیدش دروغ نیست اونجا که ماه می خنده، بی فروغ نیست اونجاییکه بی منته زمونه زندگی رو می سازیم عاشقونه اونجاییکه بی منته زمونه زندگی رو می سازیم عاشقونه بهت میگن سر به هوا کجایی از این وری یا اهل اون ورایی سر به هوا بودن تو دنیا بد نیست چشمای ما دروغ دیدن بلد نیست میگن که دنیا رو قفس کشیدی بهت میگن ترسیدی پس کشیدی بذار بگن، ما اهل دنیا نیستیم ما همه پرتیم، ما تو اینجا نیستیم دنیا ما رو نخواست، ما هم نخواستیم نخواستیم بریم یه جا که خورشیدش دروغ نیست دروغ نیست اونجاییکه بی منته زمونه زندگی رو می سازیم عاشقونه اونجاییکه بی منته زمونه زندگی رو می سازیم عاشقونه پاسخ با نقل قول پاسخ با نقل قول drawn=none&lost=none&gs=none&ga=none&gr=none" type="text/javascript" language="javascript">

    جدول لیگ برتر ایران

    فال حافظ

    

    عشق سنج آنلاین

    داستان روزانه
    داستان کوتاه روزانه

    کد نمایش آب و هوا

    کد نمایش آب و هوا

    جاوا اسكریپت

    كد ماوس

     sirvan_khosravi_-_Be_Hamin_Zoodi_-_(IroMusic).mp3 http://www.uplooder.net/cgi-bin/dl.cgi?key=070beec2afd3331eb3f10d35ff150317